باز می شود پوست نازک
در استخوان تاریک
ماه به بلوغ می رسد
با جوش ها ی ستاره
بر گونه ی آسمان
پیدا می شو م
در دره های دهان
با رودی از صخره ها
سینه ای شیر
پره های خوا ب می پرند
رویای یک بوسه
زبان نمناک نعنایی
به نشانی از هیچ لبی ِ
و شط شرجی هیچ آغوشی
نه طعم یک قرص نان
نه خیال ِ ِهیچ سنبله ای
تنها
انگشتِ باران
که در عبور آتش و آب و باد
پنجره هانمناک می کند
یک شاخه از مهتاب
خالی ازآیه
یک مشت
کبوتر
بی طوق
بر درخت زیتون