اشعاری در مدح ابوالفضل العباس(ع)

مردی‌ که‌ اهل‌ خیمه‌ را سیراب‌ می‌خواست‌
خود را ز تاب‌ تشنگی‌، بی‌تاب‌ می‌خواست‌

آمد سراغ‌ شط‌ و لیکن‌ تشنه‌ برگشت‌
مردی‌ که‌ حتی‌ خصم‌ را سیراب‌ می‌خواست‌

با مشک‌ خالی‌ امتحان‌ِ دجله‌ می‌کرد
دریا تماشا کن‌ که‌ از شط‌ آب‌ می‌خواست‌

دشمن‌ از او می‌خواست‌ تا تسلیم‌ گردد
بیعت‌ ز دریای‌ شرف‌، مرداب‌ می‌خواست‌

در قحط‌ آب‌، از دست‌ خود هم‌ دست‌ می‌شست‌
مردی‌ که‌ باغ‌ عشق‌ را شاداب‌ می‌خواست‌

دیشب‌ که‌ شوری‌ در دلم‌ افکنده‌ بودند
طبعم‌ به‌ سوگ‌ عشق‌، شعرِ ناب‌ می‌خواست‌

******
چشمم‌ از اشک‌ پُر و مَشک‌ من‌ از آب‌ تهی‌ است‌
جگرم‌ غرقه‌ به‌ خون‌ و تنم‌ از تاب‌ تهی‌ است‌

گفتم‌ از اشک‌ کنم‌ آتش‌ِ دل‌ را خاموش‌
پر ز خوناب‌ بُوَد چشم‌ من‌، از آب‌ تهی‌ است‌

به‌ روی‌ اسب‌، قیامم‌، به‌ روی‌ خاک‌، سجود
این‌ نمازِ ره‌ عشق‌ است‌، ز آداب‌ تهی‌ است‌

هر چه‌ بخت‌ِ من‌ِ سرگشته‌ به‌ خواب‌ است‌، حسین‌(ع‌)!
دیدة‌ اصغر لب‌ تشنه‌ات‌ از خواب‌ تهی‌ است‌

دست‌ و مشک‌ و عَلَمی‌، لازمة‌ هر سقّاست‌
دست‌ عباس‌ِ تو از این‌ همه‌ اسباب‌ تهی‌ است‌

مَشک‌ هم‌ اشک‌ به‌ بی‌دستی‌ِ من‌ می‌ریزد
بی‌ سبب‌ نیست‌ اگر مشک‌ِ من‌ از آب‌ تهی‌ است‌ 

 

 ------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

                                                اباالفضل ساقی طفلان حسین
اباالفضل ساقی طفلان حسین
اباالفضل شیرین تر از جان حسین
‌هر کی گرفتاری داره
ذکر اباالفضل می گیره
‌نداره هیچ راه چاره
‌ذکر اباالفضل میگیره
‌هر کسی یاری نداره
‌ذکر اباالفضل میگیره
هر کس نشد مجنون او
آخر با درد تنهایی میمیره
‌حسین منتظر بین راهشه
حسن معتکف چشاشه
‌علی پیدا از شونه هاشه
‌اباالفضل ساقی طفلان حسین
‌اباالفضل شیرین تر از جان حسین
‌ذکر اباالفضل العباس،‌ذکر خدای جلیله
‌دست اباالفضل العباس تکیه گه جبرئیله
‌جان به فدای جمالش هر کس نسازه بخیلیه
عیسی بن مریم در حرم بر کرم اباالفضل دخیله
اباالفضل ساقی طفلان حسین
اباالفضل شیرین تر از جان حسین
‌واویلا میر حرم نیامد
‌واویلا آب آورم نیامد
‌واویلا در خیمه قحط آب
‌واویلا روز مرگ ربابه
‌واویلا رفع عطش ثواب
‌واویلا دست عمو بریده
‌واویلا رنگ بابا پریده
واویلا رنگ زینب پریده
‌واویلا قد بابا خمیده
‌واویلا در علقمه چه دیده

 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

می زنم دم ز علمدار رشید حرم عشق

شه با کرم عشق

‌مه محترم عشق

صفای قدم عشق

چکد از لب او بر لب پیمانه نم عشق

همان شاه که باشد سر دوشش علم عشق

نگار دل زارم صفا بخش مزارم

‌بجز عشق جمالش به دل خویش ندارم

‌قرارم، ‌بهارم،‌ شعارم همه دار و ندارم

که باشد شب اول قبرم به کنارم

دلم عاشق رویش شدم بنده کویش

دلم بسته به مویش ، ‌قدح نوش سبویش

شتابان دل زارم همه شب جانب کویش

‌چنان برگ خزانی است روان در دل جویش

‌ندارم به خدا جز هوس دیدن رویش

‌مرا کشته به والله علی واری خویش

‌اباالفضل امیرم، امیر بی نظیرم

که جز عشق رخش در دل خسته نپذیرم

چه خوش باشد اگر باز زنده با دو سه تیرم

که صیدش شوم و و زیر قدمهایش بمیرم

ز غیرش همه سیرم

‌دل از مهر خدایی اباالفضل نگیرم

‌علمدار اباالفضل، سپه دار (اباالفضل)

‌جهانگیر و جهاندار

‌بود دلبر و دلدار

مرا یار و مددکار

‌طپش های دل حیدر کرار

‌شده در حرم فاطمه پرگار

زنم جار،‌بود عشق شرر بار

‌بگوید سر دیوانه سردار

سرم پر ز هوایش

‌دلم جای ولایش

غلامم به سرایش

همه هستی و دینم به فدایش

ربوده ز سر ‌روح الامین عقل صدایش

‌بود محور عرش ازلی دست جدایش

‌حسین بن علی سوره توحید

بخواند ز برایش

کسی نیست به پایش

به قربان نوایش

به قربان دعایش

دلم گشته خریدار بلایش

‌به قربان گره بند قبایش

لقب باب الحوائج

نسب باب الحوائج

‌خداوند نجابت و ادب باب الحوائج

‌دلم غرق کمالش، پریشان وصالش

دو ابروی هلالش ، جمالش و کمالش

بود زینب کبری همه جا محو جمالش

دلم بنده نامش ، گرفتار مرامش

که افتاده به دامش

‌نه حاتم نه سلیمان و نه لقمان

که موسی است غلامش

‌حسین است کلامش

‌ببین حسن ختامش

به زهراست سلامش

قیامت متجلی شود از وقت قیامش

‌تمامی بهشت است بنامش

‌زور بازوی علی باب الحوائج

‌ناصر دین نبی باب الحوائج

‌بچه شیر مرتضی باب الحوائج

ای شهید علقمه باب الحوائج

‌ای عزیز فاطمه باب الحوائج 

 

-------------------------------------------------------------------------------------- ای علم افراشته
ای علم افراشته بر سر ایوان عشق
‌خیز ز جا و مبر خواب ز چشمان عشق
خیز ز جا و مزن شعله به دامان عشق
‌می روی و می شود چاک گریبان عشق
‌خیز به پا یا أخا وقت علمداری است
تیر به چشم تو و (ابالفضل)
بر دل من خورده است
خار و خس و تیغ و تیر
جسم تو آزرده است
‌صوت حرم گوش کن
‌مشک عمو برده است
خیز ز جا و ببین
بی تو علی مرده است (ابالفضل)
‌کار یتیمان من وا عطش و زاری است
ای علم افراشته بر سر ایوان عشق
خیز ز جا و مبر خواب ز چشمان عشق
نام تو جان می برد، (ابالفضل)
باز برادر بگو
‌منتظرت زینب است
بیا و خواهر بگو
‌جان من خسته دل
‌جواب دختر بگو
بیا و قصه آب
برای اصغر بگو (ابالفضل)
آه پناهم ببین زمان بی یاری است
‌ای علم افراشته بر سر ایوان عشق
‌خیز ز جا و مبر خواب ز چشمان عشق
آمده ام در برت (ابالفضل)
‌ناله ز غمها مکش
با لب خشکت چنین
‌شعله به دریا مکش
پیش نگاه ترم
‌روی زمین پا مکش
ناله جان سوز تو
در بر زهرا مکش (ابالفضل)
بهر کمان کردنم، ‌زخم غمت کاری است
ای علم افراشته بر سر ایوان عشق
‌خیز ز جا و مبر خواب ز چشمان عشق
‌خیز ز قلب تراب (ابالفضل)
‌ای پسر بوتراب
‌ناله طفلان شده
‌ذکر عمو جای آب
‌خواب ز چشم حرم‌
شد ز فراق تو خواب
خنده دشمن ببین
بر من خانه خراب (ابالفضل)
بهر کمان کردنم زخم غمت کاری است
ای علم افراشته بر سر ایوان عشق
‌خیز ز جا و مبر خواب ز چشمان عشق
 

-------------------------------------------------------------------------------------- 

این نماز و روزه و حج و زکات* بی ولایت چیست غیر از منکرات


جز ولایت وادی ایمان کجاست*ایمنی از شر اهریمن کجاست


در ولای مرتضی مومن شوید*کز عذاب قهر حق ایمن شوید


گفت احمد با علی بیعت کنید* یا که در دین خدا بدعت کنید


در ولای مرتضی کافر شدید* یا که از مولا مسلمان تر شدید


از چه روی چون کوفیان بی ولی*خرده می گیرید از کار علی


با علی در بدر بودن شرط نیست * ای برادر نهروان در پیش روست


یا علی امشب تنور آماده کن* امتت را امتحانی ساده کن


تا شود معلوم خاص الخاص کیست*در دل دریای خون عباس کیست

نظرات 1 + ارسال نظر
احمد سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 06:40 ب.ظ

خداخیرت بده از اشعاری که پیاده کرده بودید استفاده کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد