
هر صبحی که چشممون رو باز میکنیم، یه روز از عمر ماست که شروع شده و قراره شب تموم بشه. هیچکس نمیدونه تو این روز چه اتفاقایی منتظر ماست. روزا میگذرن و ما یا به یکنواختیشون عادت میکنیم و ممکنه یه وقتی به خودمون بیاییم و ببینیم تمام مدت دنبال چیزایی دویدیم که ارزش ندیدن اطرافمون رو نداشته.
یکی از قشنگترین چیزایی که میتونیم تو مسیر اهدافمون تماشاش کنیم کسایی هستن که دوستشون داریم و ما رو دوست دارن. یه پیامک محبتآمیز، یه هدیه بیمناسبت، یه قرار دوستانه، یه نامه و ایمیل صمیمانه به هر کدوم از کسانی که دوستشون داریم، نقش نگاهی رو داره که تو جاده به منظرهها میندازیم. تماشای منظرههای قشنگ لذت سفر و رسیدن به هدف رو برامون چند برابر میکنه، اگرنه که جاده فقط یه مسیره و اگه ازش لذت نبرده باشیم، فقط خستگی راهش برامون میمونه.

جودی ابوت رو یادتون میاد؟ همون دختر مو نارنجی که جاده پر دستانداز زندگیش از یه پرورشگاه کوچیک شروع شده بود و با کمک دستای نامرئی و مهربون “بابا لنگدراز” رشد کرد. جودی یه روز یه نامه از بابا لنگدراز گرفت که توش نوشته بود: "جودی! عده ای از مردم زندگی را یک مسابقه دو میدانند و میخواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمیشوند که آن قدر خسته شدهاند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط میبینند… ." همین سایه مهربون با لنگای درازش بود که سفر سخت جودی رو قشنگ میکرد.
همه ما تو جادهمون آدمایی داریم که دوستمون دارن. میتونیم امشب برای چند نفر از کسایی که دوستشون داریم، یه چیزی بنویسیم و بهشون بگیم که حضور اونا زیبایی جاده زندگی ماست. فردا که چشم باز کنیم، تو جاده قشنگتر و خوشمنظرهتری حرکت میکنیم.
salaaaaaaaaaaaaaaaam kam peyda delemun barat tange!