-
بانو!.اشک تنهایی
جمعه 8 بهمنماه سال 1389 22:14
بانو! چشمانم مدام ترا میخوانند! بر چهره ی سکوت! با ورد فراموش شده ی آرامش بی من! خوابم به خواب رفته... و شب! چقدر افاده میریزد ستاره هایش را! بی تو بانو! تنها! تر از توست گونه هایم... باران بهانه است! سبز از عشق میروید و من از تو! بانو! چشمانم مدام ترا مینویسند روی کاغذی که هنوز عریان است! و من! ذره ذره غرق میشوم در...
-
زندگی.او سرسپرده می خواست.تو را گم میکنم.... . سلام عشق!
سهشنبه 28 دیماه سال 1389 11:46
زندگی از زندگی از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام بیزارم از خموشی تقویم روی میز وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام از او که گفت یار تو هستم ولی نبود از خود که بی شکیبم...
-
عشق بهار جاودان.جاودان.فریادی برای عشق.دلبر جاودان من
یکشنبه 26 دیماه سال 1389 02:46
عشق بهار جاودان من می خواهم وارای آن عشق سوزان عاشق بمانم جاودان عاشقی شیدا و بی مثال من می خواهم که بهاری جاودان باشم بمانم جاودان نه اینکه در گذر باشم همچون بهار دنیای گذران من می خواهم ببارم بر این سبزه ها همچون باران از آسمان تا نخشکند و نمیرند از عطش در بی آبی چشمان حسودان و می خواهم سدی باشم برای حفاظتت تا بمانی...
-
خداحافظ همین حالا
شنبه 25 دیماه سال 1389 16:08
با غرور بایست دست هایت را پشت سر قفل کن و با من بخوان سرود جاودان ایرانت را ای ایران ای مرز پر گوهر ای خاکت سر چشمه هنر دور از تو اندیشه بدان پاینده مانی تو جاودان خداحافظ.. خداحافظ همین حالا
-
شاعر فرفروک
سهشنبه 21 دیماه سال 1389 12:45
فکری وهنری خود دراین مورد اعلام نظر فرماید . موج ِ اوج ِ مثنوی خیزد کنون شد قرار ـ آرام و باز آمد جنون موج ها از اوج ها بر شانه ات ، می شود آوار و کوبد خانه ات . کشتی ِ جان را فرو ریزد ز هم عقل و حیرت را در آویزد به هم . تا شنا دانی ، همی جان می کنی دست و پا بیهوده درهم می زنی در شنا ، نا آشنا شو با شنا ، تا کند موجش...
-
فقر
شنبه 18 دیماه سال 1389 01:16
فقر میخواهم بگویم ... فقر همه جا سر میکشد ... فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ... فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ... طلا و غذا نیست ... فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ... فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های برگشتی را خرد...
-
بیا برگردیم
شنبه 18 دیماه سال 1389 01:07
بیا برگردیم رسم این شهر عجیب است بیا برگردیم قصد این قوم فریب است بیا برگردیم عشق بازیچه ی شهر است ولی در ده ما دختر عشق نجیب است بیا برگردیم کرمها در دل هر کوچه اقامت دارند روستا مأمن سیب است بیا برگردیم چه حسابیست در این شهر که در مبحث جبر جای بعلاوه صلیب است بیا برگردیم
-
مرد خاموش
شنبه 18 دیماه سال 1389 01:03
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری. دکتر شریعتی
-
رقص عشق(۱)
جمعه 17 دیماه سال 1389 01:06
رقص عشق گوش کن خوب گوش کن قلب من هم زبان دارد که به آن می گویند: " زبان دل " از قرار. این زبان دل ،سخن نمی راند واژه ی " عشق " را از حفظ نمی کند تا دیکته دیکته شده ، تحویلت دهد. تو تنها تشنه ی شنیدن یک جمله هستی جمله ای شامل دو کلمه: " دوستت دارم " ، تا با این جمله ، بر اسب مرادت بتازی....
-
رقص عشق
جمعه 17 دیماه سال 1389 00:56
رقص عشق عاشقی را در جهان معنی کنم با نام تو عاشقم ، زارم ، خرابم ، مست از چشمان تو آرزو دارم که باشد کام دنیا کام تو عین و شین و قاف باشد بر سر ایوان تو طایری آزاد بودم آمدم بر بام تو خانه ای آباد بودم ، گشته ام ویران تو فال حافظ ، فال دل گیرم کنون با یاد تو نیتم این بود ، رقص عشق در چشمان تو های و هویم را مبین ، مستم...
-
سلام به برو بچه های وبلاگ رابطه دوستی
سهشنبه 14 دیماه سال 1389 18:42
سلام به برو بچه های وبلاگ رابطه دوستی من روز های بدی روسپری میکردم که امدم بیایید از هم دیگه استفاده بهینه رو ببرییم ولی مبینم بعد از رفتن من کسی واسم نظر نمیذاره نظر یادتون نره این وبلاگ بخاطر شما زنده هست. افشین
-
نامه به مادر
شنبه 11 دیماه سال 1389 22:47
نامه به مادر ایا سپید موی مهربان من، هنوز زنده ای؟ درود بر نگاه دلنواز عاشقانه ات! بهل که پرتو شبانه برفتد به بام خانه ات! شنیده ام که در دلت به یاد من غمی بزرگ آشیانه کرده است. شنیده ام که روز ها به کوچه های تنگ روستا ستاده ای در انتظار من شنیده ام شنیده ای که روز یا شبی به بزم میکشان کسی ز کینه سینه ی مرا دریده است...
-
شعر خداحافظی
شنبه 11 دیماه سال 1389 22:42
آنجا که شعر و شاعریم را ربوده اند در کوچه های بسته ی تاریک انتظار با دستهای سرد زمستان دریده اند گلهای سرخ ونازک پیراهن بهار مشتی شکست حادثه را در سکوت شهر مردی نگاه کرد ولگد زد به آسمان زن در فشار دست هوس لحظه ای نشست گم شد میان فاجعه ی عصر بی کران دیوار می کشید مرا در هجوم سنگ آوارهای خسته ،زمین را به خاک زد امشب...
-
چند جمله از دکتر علی شریعتی(نوشتهای دوستان)
جمعه 10 دیماه سال 1389 01:14
شجاعت یعنی چه؟ در یکی از دبیرستان های تهران هنگام برگزاری امتحانات سال ششم دبیرستان به عنوان موضوع انشا این مطلب داده شد که ''شجاعت یعنی چه؟'' محصلی در قبال این موضوع فقط نوشته بود : ''شجاعت یعنی این'' و برگه ی خود را سفید به ممتحن تحویل داده بود و رفته بود ! اما برگه ی آن جوان دست به دست دبیران گشته بود و همه به...
-
دکتر شریعتی(وقتی که دیگر نبود)
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 02:25
وقتی که دیگر نبود خدایا………….خدایااااااااااااااااااااااااا…. وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شـــدم وقتی که دیگر رفت من در انتظار آمدنش نشستــــم وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتــــــم وقتی که او تمام کرد من شروع کردم وقتی او تمام شـــــد من آغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها...
-
آخرین نوشته های افشین(دکتر علی شریعتی درد بی کسی.غزل خداحافظی )
پنجشنبه 9 دیماه سال 1389 02:19
درد بی کسی پروردگارم ، مهربان من از دوزخ این بهشت ، رهایی ام بخش ! در این جاده هر درختی مرا قامت دشنامی است. و هر زمزمه بانگ عزایی و هر چشم انداز ی سکوت گنگ و بی حاصلی … در هراس دم میزنم در بی قراری زندگی میکنم و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است من در این بهشت، هم چون در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم. تو قلب...
-
گزارشی در مورد خودم
چهارشنبه 8 دیماه سال 1389 02:13
از بچه ها معذرت میخواهم چون من واسه کاری از ایران برای مدتی میرم شاید روزی باشه که از هم یادی کنیم.پس منتظر نظرتون هستم و شما رو اول به خدا و سپس به دعای والدین تون میسپارم شما هم منو دعا کنیدکه کارام زود درست بشه برگردم.خداحافظی میکنند همه ولی من منتظر روزی هستم که با شما باشم.به امید روز باهم بودن باهم زیستن. (افشین)
-
غم مخور دوران بی پولی به پایان می رسد
دوشنبه 6 دیماه سال 1389 01:53
غم مخور دوران بی پولی به پایان می رسد دارد این یارانه ها استان به استان می رسد مبلغش هر چند فعلاً قابل برداشت نیست موسم برداشت حتماً تا زمستان می رسد در حساب بانکی ات عمری اگر پولی نبود بعد از این یک پول یامفتی فراوان می رسد چند سالی مایه داران حال می کردند و حال نوبت حالیدن یارانه داران می رسد شهر، کلاً شور و حال...
-
اشعاری در مدح ابوالفضل العباس(ع)
یکشنبه 5 دیماه سال 1389 02:01
مردی که اهل خیمه را سیراب میخواست خود را ز تاب تشنگی، بیتاب میخواست آمد سراغ شط و لیکن تشنه برگشت مردی که حتی خصم را سیراب میخواست با مشک خالی امتحانِ دجله میکرد دریا تماشا کن که از شط آب میخواست دشمن از او میخواست تا تسلیم گردد بیعت ز دریای شرف، مرداب میخواست در قحط آب،...
-
شعر از خودمه(از سقیفه تا سقیفه)
یکشنبه 5 دیماه سال 1389 01:48
(از سقیفه تا سقیفه) روزی که عطا شد بر نبی،حضرت بتول نام بتول بر سر در عرش خدا زدند کوثر نزول گشت بر حضرت رسول با این نزول،آتش به جان آن سه تا زدند بعد از وفات شد سفارشات نبی کتیبه ای با میخ در کتیبه را بر سینۀ زهرا زدند چون در سقیفه باب جسارت گشوده شد پیش حسن،سیلی به روی خیر النساء زدند صبح و نماز جماعت است و علی...
-
شعر در مورد محرم و عاشورا و امام حسین
یکشنبه 5 دیماه سال 1389 01:29
شعر در مورد محرم و عاشورا و امام حسین دلم کرده هوای سرزمینی/که میگویند چون جنت قشنگ است همان جایی که شاهی خوب دارد/برای شاه این دل تنگٍ تنگ است منم آری گدایی بی سرو پا / که می آید به درگاهت گدایی تفقُّد کن گدای بینوا را / تو که عرش و زمین را پادشاهی زِ درد حسرت و دردِ جدایی/قسم دادم خدا را بر خدایی دل هر عاشق دلبسته...
-
حسین بیشتر از آب٬ تشنه لبیک بود؛(نقدی در مورد سخنان دکتر شریعتی)
شنبه 4 دیماه سال 1389 20:14
حسین بیشتر از آب٬ تشنه لبیک بود؛ این روح حسین بود که تشنه جامهای لبیک بود و گرنه جسمش را از همان هنگام که حجه الوداعش را در عرفات ناتمام گذارد، پاره پاره و مثله شده دیده بود و می دانست که می میرد. حسین٬ تشنه آب نبود٬ همچنان که عباس نبود. جایی خواندم که مبارزان بزرگ٬ آنقدر می جنگند که دیگر بدنشان جایی برای زخم خوردن...
-
سلسله عشق -نواى حسین -راه «محرم» به «فدک» می رسد -
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 04:06
سلسله عشق روى نیازم کجاست، سوى حسین است و بس قبله قلبم کجاست، کوى حسین است و بس سلسله عشقم و، سلسله جنبان خداست سلسله عشق چیست، موى حسین است و بس دیدن وجه خدا، هست مرا آرزو وجه خداى عزیز، روى حسین است و بس بوى بهشت خدا، از حرمش مى وزد بوى بهشت خدا، بوى حسین است و بس رحمت و لطف و کرم، عشق و صفا در جهان بخشش و جود و...
-
شب کویر و کاروانی و بیابان غم
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 03:50
سری به نی و نیزه دار در پیش شب کویر و کاروانی و بیابان غم و پدر خفته در بستر خاک و هفتاد و دو پروانه خونین جامگان با وفا و باز رقیه(س) بود و تمام دلواپسی کودکانه اش و رقیه بود و تمام سه سالگی اش رنجور و نحیف بی نوازش دستان مهربان پدری که دیگر نیست و شیرخواره برادری چون اصغر(ع) و حلق پاره شده ای که رفت تا آسمان خدا سری...
-
دکتر علی شریعتی
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 03:46
حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود اما افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین درد او را بی آبی معرفی کردند. دکتر علی شریعتی
-
افشین
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 03:15
همه نگاه میکنند ولی نظریادشون میره لطفا نظر بدین تا منم نوشته هامو بهتر بهترترش کنم.نویسنده افشین
-
جملاتی از افراد معروف
جمعه 19 آذرماه سال 1389 10:57
جملاتی از افراد معروف The strength of a man isn't seen in the width of his shoulders. It is seen in the width of his arms that encircle you. قدرت و صلابت یه مرد در پهن بودن شونه هاش نیست بلکه در این هست که چقدر میتونی به اون تکیه کنی و اون میتونه تو رو حمایت کنه The strength of a man isn't in the deep tone of his...
-
سه تا ازنوشته های از دکتر شریعتی
پنجشنبه 18 آذرماه سال 1389 01:16
اسارت هیچ گاه کسی را دوست نداشته باش ، چون دوست داشتن اسارت است و اسارت انسان را به جنون می کشاند ، هر گاه کسی را دوست داشتی رهایش کن ، اگر به سویت باز نگشت بدان که از اول هم مال تو نبوده است . دنیا دنیا را بد ساخته اند... کسی را که دوست داری، تورادوست نمی دارد. کسی که تورا دوست دارد، تو دوستش نمی داری اما کسی که تو...
-
ارزش
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1389 14:38
ارزش (دوزبانه) VALUE To realize The value of a sister, Ask someone Who doesn't have one ارزش یک خواهر را، از کسی بپرس که آن را ندارد To realize The value of ten years, Ask a newly Divorced couple ارزش ده سال را، از زوج هائی بپرس که تازه از هم جدا شده اند To realize The value of four years, Ask a graduate ارزش چهار سال...
-
دوبیتی عاشقانه
دوشنبه 17 آبانماه سال 1389 22:40
ما در عصر احتمال به سر می بریم در عصر شک و شاید در عصر پیش بینی وضع هوا از هر طرف که باد بیاید ... در عصر قاطعیتِ تردید عصر جدید عصری که هیچ اصلی جز اصل احتمال ، یقینی نیست اما من بی نام تو حتی یک لحظه احتمال ندارم چشمان تو عین الیقین من قطعیت نگاه تو دین من است من از تو ناگزیرم من بی نام ناگزیر تو می میرم . . . این...