عشق تنهایی

من برای فریادم تو را بهانه می کنم... 

و تو برای سکوتت مرا... 

چه دردناک است قصه ی من و تو... 

 قصه ی فریاد وسکوت!!!... 

 حرفی برای گفتن نمانده است... 

 دلد برای دلتنگ شدن نمانده است... 

اشکی برای ریختن نمانده است... 

امیدی برای ماندن نمانده است... 

توانی برای گلایه . شکایت نمانده است... 

قلبی برای عاشق شدن هم نمانده است... 

حتی دستی برای تمنای یک آرزو هم نمانده است... 

شاید زخم سکوت تو... 

روزی قلب فریاد مرا بشکند... 

و مرا برای سکوتی ابدی وا دارد ... 

شاید... اما نمی دانم...آن روز...روز سکوت من...این روزها نیست...

کدوم احمقی من و تو رو از هم جدا کرد

کدوم احمقی من و تو رو از هم جدا کرد

 

در نگاه تو بودم .... در فکرت بودم ......... در حرفهایت اولین نفر بودم

در خیال رویاهایت من پرواز میکردم

نمی دونم چی شد؟!!!.....شاید دست تقدیر باشه که من و تو رو .....

جدا کرد و گمراه عالمم کرد

.......

کاش می شد ....کاش می شد ....که این یه خواب بود

..

خوابی که با بیدار شدنش

از یک توهم مزخرف از خیا لم دور می شد

....

ولی توهم نبود...خوابم نبود....یک واقعیت بود

.

نمی دونم کدوم احمقی اومد و تو رو از من جدا کرد

.

ولی نشد

از هم جدا کرد

+ نوشته شده

مرگ عشق

مرگ عشق

می رسد روزی که بی من روز هارا سر کنی

می رسد روزی که بی من روز هارا سر کنی

می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

می رسد روزی که تنها در کنار عکس من

نامه های کهنه ام را موبه مو از بر کنی  

 

.......................... 

گفتی می خوام بهت بگم همین روزا مسافرم
«باید برم» برای تو فقط یه حرف ساده بود
کاشکی می دیدی قلب من به زیر پات افتاده بود
شاید گناه تو نبود، شاید که تقصیر منه
شاید که این عاقبتِ این جوری عاشق شدنه
***
سفر همیشه قصه رفتن و دلتنگیه
به من نگو جدایی هم قسمتی از زندگیه
همیشه یک نفر میره آدم و تنها می ذاره
میره یه دنیا خاطره پشت سرش جا می ذاره
همیشه یک دل غریب یه گوشه تنها می مونه
یکی مسافر و یکی این وره دنیا می مونه
***
دلم نمیاد که بگم به خاطر دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تن خستم میره جون
بمون برای کوچه‌ای که بی تو لبریزه غمه
ابری تر از آسمونش ابرای چشمای منه
***
بمون واسه خونه‌ای که محتاج عطر تن توست
بمون واسه پنجره ای که عاشق دیدن توست!
..........................................................

قبرستان

با سلام خدمت دوستان عزیزم دو سه روز پیش رفته بودم قبرستون برای زیارت و فاتحه فرستادن برای پدر و اقوام خویش که دیدم یک عده افتاده اند روی قبری گریه و زاری می کنند رفتم جلو ودیدم یکی از پدر می گوید یکی از برادر بلاخره در همان گیر ودار ی شعری به ذهنم رسید که گفتم اگه شما هم بدونید بهتره... 

 

 

بی خبر از همدیگر آسودن چه سود 

بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود 

زنده را باید به فریادش رسید 

ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود 

 

پس بیاید در روزهای زندگی همدیگه رو دوست داشته باشیم وبه همدیگه فکر کنیم همیشه خوش و خرم باشید عزیزانم.

حس نکرد

هیچ کس ویرانیم را حس نکرد 

وسعت تنهاییم را حس نکرد 

در میان خنده های تلخ من 

گریه پنهانیم را حس نکرد 

در هجوم لحظه های بی کسی  

درد بی کس ماندنم را حس نکرد 

آن که با آغاز من مانوس بود 

لحظه پایانیم را حس نکرد.

« تو را من چشم در راهم »

« تو را من چشم در راهم » نه مثل شعر نیمایی :: شباهنگام و در ماتم ، میان خواب رؤیایی :: نه در شاخ تلاجنها ، نه در یک سایه سنگین :: نه با یک قلب افسرده ، به زیر چرخ مینایی :: تو را من چشم در راهم ، سحر پهلوی نیلوفر :: کنار بَستر شب‌بو ، تو هم از شرق می‌آیی :: همیشه با خودم هستی ، میان چشم و در سینه :: تو را هر لحظه می‌فهمم ، تو یک احساس زیبایی :: « عُزیزُم کاسٍه‌ی چَشْمُم ، سَرایِت »، وای کم گفتم :: تمام هستی ام از تو ، شما یک قسمت از مایی :: میان چشم پر اشکم ، تو غَرقم کردی و رفتی :: ولی من زندگی کردم ، در آن چشم اَهورایی :: دلم می‌خواهد از راهی که رفتی باز برگردی :: نه صبر و طاقتی مانده ، نه امیدی به فردایی :: فقط این بار می‌پرسم ، جوابش را نمی‌دانم :: « تو را من چشم در راهم » ، چرا آخر نمی آیی ؟

مرده شور

رفته بودم دیدن اهل قبور                  عاشقم شد پیرمرد مرده شور 

پای او شل بود و دندانی نداشت        چشمهایش هم کج و نیمه کور                                  روی هر قبری نشستم دیدمش          کم کمک آمد جلو آن لندهور 

گفت هفتاد و دو ساله روز و شب        می کنم از توی قبرستان عبور

بوده ام اما مجرد تا به حال                 شاید از روی غرض یا از غرور

دیدمت من را پسندیدی تو هم           پس در و تخته شود امروز جور                                  سکه چون ارزش ندارد توی قبر          مهریه یک لا کفن و یک دانه گور! 

هفت تا میت بشویم رایگان                از فک و فامیلتان.نزدیک و دور 

شیر بهایت میشود بانرخ روز                سدر و کافور و کفن.حد وفور 

چون تفاهم هم مهم هست این وسط     گاه گاهی مرده ای را هم بشور! 

روزهایی راحتی از پخت و پز                جمعه شبها می رسد کلی نذور! 

در بهشت زهرا برایت قبر خوب             نصف قیمت میکنم من جفت و جور! 

گر جوابت مثبت است افتاده ای            هفت شب جشن و عروسی و سرور 

من بله گفتم به او با یک دلیل               چون که شوهر گیر می آید به زور! 

یک عدد خرما دهان من گذاشت           با کفن روی سرم انداخت تور! 

اشهدی خواند و همان جا روی قبر         عقد کرد آخر مرا آن مرده شور!    

 

 

  

  

<<کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد>>

خبر به دورترین نقطه جهان برسد  

نخواست اوبه من خسته بی گمان برسد 

شکنجه بیشتر ازاین پیش چشم خودت 

<<کسی که سهم توباشد به دیگران برسد>> 

چه میکنی که اگر او را خواستی یک عمر 

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد 

رها کند برود از دلت جدا باشد 

به آنکه دوست تراش داشته!!!به آن برسد 

رها کنی بروند تا دو پرنده شوند 

خبر به دورترین نقطه جهان برسد 

گلایه نکنی بغض خویش را بخوری 

که هق هق تو مبادا به گوششان برسد 

خدا کند که نه...!!نفرین نمیکنم که مبادا 

به او که عاشق او بودم زیان برسد 

خدا کند که فقط این عشق ازسرم برود 

خدا کند که فقط آن زمان برسد

الهام

من ازقصه زندگی ام نمی ترسم 

من از بی تو بودن به یاد تو زیستن وتنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم. 

ای الهام زندگیم 

اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست 

اکنون که پاهایم توان راه رفتن ندارد 

برگرد 

بازهم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را 

باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا 

باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده. 

بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم 

بدان که قلب من هم شکسته 

بدان که روحم از همه دردها خسته شده. 

این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد. 

پس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام

مناجات نامه طنز

ای خدای Hard دلمFormat کن***Field من را خالی از برکت مکن 

Option غم را خدایا On مکن***File اشکم را خدایاRun مکن 

Delete کن شاخه های غصه را***سردی و افسردگی را.هرسه را 

Jumper شادی بیا تاSat کنیم***سیستم اندوه را Reset کنیم 

نام توPassword درهای بهشت***آدرسEmail سایت سرنوشت 

تا نیفتد Bug در اندیشه مان***تا که ویروسی نگردد ریشه مان 

ای خدا از بهرما ایمن فرست***بهر دلهای پرآتشFan فرست 

ای خدا حرف دل با کی زنم***Help می خواهم که F1 می زنم