خوشا به حال اونکه توی محلش***هوای عاشقی زده به کلش
کسی که قلبش اتصالی داره***می دونه که عاشقی چه حالی داره
بااینکه سخته باز دل نشینه***طپش طپش وای از طپش همینه
عاشق شدن شیدایی داره والا***خاطر خواهی رسوایی داره والا
وقتی طرف تو کوچه پیدا می شد***توی دلت یه باره غوغا می شد
صدای قلبت اونقدر بلنده***که دلبرت می شنوه ومی خنده
روزی به رهی دخترکی بود خفن***چون کبک خرامان قدمی روی چمن
صد جور مکمل به رخش مالیده***از عزت نفس. سر به سما ساییده
یک مانتو به تن داشت چه گویم ازآن***از چهار طرف کوته و تنگ وچسپان
بر روی سرش روسری ای بود. عجب***طولش نه گمانم نرسد نیم وجب!
شلوارک برمودایی هم برپا داشت ***آنجا که نباید بشود. پیدا داشت
آهسته به او گفتمش ای یار عزیز***ای دختر خوب وپاک ومحجوب وتمیز
این چیست به تن کرده ای و نیست لباس***آراستگی یه چیزومد چیز جداست
با عشوه بگفت پاسخم او بااین حرف***اصلاح نموده ام زالگو مصرف
گر نیت صرفه جویی داری ای زن***اصلا نکن این لباس را هم برتن