فریاد

فریاد 

من برای فریادم تو را بهانه می کنم ...

و تو برای سکوتت مرا ...

چه دردناک است قصه ی من و تو ...

قصه ی فریاد و سکوت !!! ...

...................................................

حرفی برای گفتن نمانده است  ...

دلی برای دلتنگ شدن نمانده است ...

اشکی برای ریختن نمانده است ...

امیدی برای ماندن نمانده است ...

توانی برای گلایه و شکایت نمانده است ...

قلبی برای عاشق شدن هم نمانده است ...

حتی دستی برای تمنای یک آرزو هم نمانده است ...

شاید زخم سکوت تو ...

روزی قلب فریاد مرا بشکند ...

و مرا به سکوتی ابدی وا دارد ...

شاید ...اما می دانم ...آن روز ... روز سکوت من ... این روزها نیست ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد