عشق بهار جاودان.جاودان.فریادی برای عشق.دلبر جاودان من

 عشق بهار جاودان  

 

من می خواهم وارای آن عشق سوزان 


عاشق بمانم جاودان  


عاشقی شیدا و بی مثال
 

من می خواهم که بهاری جاودان باشم 

 
بمانم جاودان
 

نه اینکه در گذر باشم 

 
همچون بهار دنیای گذران  


من می خواهم ببارم بر این سبزه ها 

 
همچون باران از آسمان  


تا نخشکند و نمیرند از عطش  


در بی آبی چشمان حسودان
 

و می خواهم سدی باشم 

 
برای حفاظتت تا بمانی برای خودم  


از چشم رقیبان

 

جاودان   

 

 

ای آن که نامت جاودان
 

بر هر نگاهی تو نهان
 

 در گوشه چشم زمان
 

مانند اشکی تو روان 

 

فریادی برای عشق  

  

 

فریاد می زنم از کنون تا آخرالزمان 


فریاد می برم از زمین تا به آسمان
 

فریاد من بهر تو بود آن همه بلند
 

که تا آخر این عشق همراه من بمان
 

چه رستاخیزی به پا شد با طنین من
 

فرهاد بی تیشه و مجنون، دوان، دوان
 

سحر عشق ِ تو بود، کمک بر صریر من
 

ورنه پرنده ای کوچکم، غمگین و ناتوان
 

از عشق تو منزلگه ام شد سرای شعر 


بی وجودت غزل ها را کنم همه نهان
 

دست یاری ات دراز کن به سوی من
 

تا خون مهرت ز ِجانم شود روان
 

جاودان شده فریاد (همراه)گوش دار 


در پناه عشق تو ز ِ هستی شو جاودان 
 

دلبر جاودان من  

 

 ای که به عشوه می کنی روز و شب امتحان من 


ناز تو زنده می کند آتش غم به جان من
 

تا به سخن نشسته ام دل به امید بسته ام
 

گرچه اثر نمی کند در دل تو زبان من 


درد مرا تو چاره ای بخت مرا ستاره ای
 

مهری و ماهپاره ای در دل آسمان من
 

عشق تو مستیم دهد لذّت هستیم دهد 


ورنه زمانه گم کند نام من و نشان من
 

عشق تو داد زندگی این دل بی نصیب را
 

 وصل تو آشتی دهد بین من و جهان من
 

آینه ی خیال من هست پی جمال تو
 

بی تو بهار و خرّمی نیست به جز خزان من
 

هجر تو شد حکایتی گر نکنم شکایتی

 

شب همه شب دعا کنم ذکر خدا خدا کنم 

 

تا که به گوش بشنوی آه من و فغان من 

 

قصه ی انتظار را عمر وفا نمی کند 

 

بی تو مباد زندگی دلبر جاودان من 

 


دردفراق می زندتیغ به استخوان من 
  
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد