حسین بیشتر از آب٬ تشنه لبیک بود؛(نقدی در مورد سخنان دکتر شریعتی)

حسین بیشتر از آب٬ تشنه لبیک بود؛

این روح حسین بود که تشنه جامهای لبیک بود و گرنه جسمش را از همان هنگام که حجه الوداعش را در عرفات ناتمام گذارد، پاره پاره و مثله شده دیده بود و می دانست که می میرد. حسین٬ تشنه آب نبود٬ همچنان که عباس نبود.

جایی خواندم که مبارزان بزرگ٬ آنقدر می جنگند که دیگر بدنشان جایی برای زخم خوردن نداشته باشد؛ به یاد عباس افتادم و دیدم او بزرگترین مبارز است٬ عباس جنگید تا جایی که دیگر بدنش جایی برای زخم خوردن نداشت. عباس٬ تشنه آب نبود، تشنه اعتقادش بود و شهادت و پرواز و لبیک حسین که وارث آدم بود.

یک نگاه احساسی٬ حرکتی دارد شتاب زده و زود میرا. اما یک نگاه ذهنی و متفکر٬ متحرک است و محرک و حسین٬ تشنه لبیک همین نگاه بود.

حسین٬ تشنه آب نبود، تشنه شناخت بود. می خواست بداند آیا کسی خارج از ادای کلمات٬ فهمید عمق دعای عرفه را؟

کسی فهمید چرا عرفات ناتمام ماند و به منا نرسید؟

کسی فهمید چرا حسین نه در منا که در نینوا به قربانگاه رفت و ثار الله شد؟

حسین٬ تشنه آب نبود، تشنه لبیک بود و فهم و تفکر و معرفت ما از دین و اعتقادش٬ که برایش جنگید و عقل آبی بودا را به عقل سرخ سهروردی پیوند زد و به خدایش هدیه کرد.

حسین، رویش درخت عصیانی بود که از پستی این دنیای کوتاه تا ماورا سر برداشت...

حسین٬ بیشتر از آب٬ تشنه لبیک بود٬ اما افسوس که به جای افکارش٬ زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.