احسـاس با عکـس
حالم خوب است
اما گمانم مدتی است
لبخندم درد می کند …
من زیر چتر خود هستم
تو زیر چتر خود..
و بارانی که
هی هدر می رود
" احسان پرسا "
آدمی را دیدم
با سایه خود درد ودل میکرد...
چه رنجی میکشد او
وقتی هوا ابریست...!
به شدت نیاز دارم یکی پائین زندگیم بنویسه : چند سال بعد ... !!
جز خاطره
وقتی که رفت
دیگر باز نیامد ...
سیدمحمد مرکبیان
همیشه همینطوره
آدمها
یا اشتباهی سر راه هم قرار می گیرند
یا دیر ...
" احمدغلامی"
یاد بگیر که آرزو کنی
هر چیز دقیقا همانطور که
باید ، اتفاق بیفتد . . .
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
"حافظ"
یــــواشـــکی زن شدم...!
مادرم یــــواشـــکی به پدرم گفت بچه دختر است.
من یــــواشـــکی بزرگ شدم.
هر ماه یــــواشـــکی درد کشیدم.
یــــواشـــکی عاشق شدم.
یــــواشـــکی مادر شدم.
افسوس که در سرزمین من زن بودن تنها یک اتفاق یــــواشـــکی است..
دنیا به تنهایی نمیتواند انسان را کامل کند.
خواندن کتابهای بهترین نویسندگان هم باید به آن اضافه شود ...
"گاتهولد افرایم لسینگ"
احسـاس با عکـس | ||||
|
جمـلات الهـام بخـش برای زندگـی
طورى کار کنید که انگار نیازى به پول ندارید،
طورى عشق بورزید که انگار هرگز آزرده خاطر نشدهاید،
طورى برقصید که انگار هیچکس شما را نمیبیند،
طورى آواز بخوانید که انگار هیچکس صداى شما را نمیشنود
و بالاخره طورى زندگى کنید که انگار زمین، بهشت است.
خواستگاری
خری آمد به سوی مادر خویش / که ای مادر چرا رنجم دهی بیش
برو امشب برایم خواستگاری / اگر تو کرهات را دوست داری
خر مادر بگفتا، کره خرجان / من تو را دوست دارم بهتر از جان
میان این همه خرهای خوشگل / یکی را رد بزن، این نیست مشکل
خرک از شادمانی گریه سر داد / به رویاهای خود بال و پری داد
خرک گفتا به مادر، ای عزیزم / خر همسایه را یک روز بدیدم
به من چشمک زد و از جا پریدم / مثال آهویی در دشت بیدم
از آن پس عاشق و دیوونه گشتم / همانند خری مستانه گشتم
بگفتا مادرم، ای کره خر جان / روم امشب به سوی دختر خان
دویدمو، پریدمو، گوزیدم / یه هو خود را کنار خان دیدم
خر خان گفت با من ای پسرجان / گران باشد مهر دختر خان
دو پالن، دو جالون، دو من جو / دو من یونجه و هزار هکتار طویل
همانا گفت خرگل، ای پدرجان / مینداز سنگ سنگین ای عزیز جان
همی عشق است و مهر است و محبت / شود جایگاه پول و ثروت
خلاصه خر خان با مشقت / شد و راضی از این پیوند و وصلت
خلاصه خرک بزرگان را خبر کرد / درون آینه خود را نظر کرد
کمی روغن بزد او موی خود را / به سلمانی رفت و کوتاه کرد روی خود را
فرستادند خرگل را به خر واش / بزدند پشم و پت، هر چه که او داشت
امید است داستان این خرخان / شود سر مشق، زه کار جوانان
ببر لذت ز دوران جوانی / طرف را خر کن تا میتوانی
مباش دنبال ایشان هیچ زمانی / که پر رو میشوند، تنها میمانی
برو بیرون تو با خرهای زیبا / بکن خود را براشان کلوپاترا
نذار ریش، چو بزهای غربی / که گویند تو بزی، نه خر شرقی
مبادا خر شوی از دست آنان / سوارت می شوند چون سارهبانان
ببند با وی، خالی تا میتوانی / که باور میکنند خرهای فانی
بکن دعوت ایشان را به خانه / بگیر لب، از وی، بس عاشقانه
چون که لب گیری ز وی مثل یه زالو / شود سرخ و خجل همچون یه هولو
خلاصه بشنو از من یک نصیحت / بکن آویزه گوشت چو عادت
مبادا خر شوی، و زن بگیری / که تو این قلاده به گردن بگیری
اگر خواستی که زن بگیری یه وقتی / بدان زین پس که تو یه تیره بختی
غروبا میون هفته بر سر قبر یه عاشق
یه جوون میاد میزاره گلای سرخ شقایق
بی صدا میشکنه بغضش روی سنگ قبر دلدار
اشک میریزه از دو چـشمش مثل بارون وقت دیدار
زیر لب با گریه میگه : مهربونم بی وفایی
رفتی و نیستی بدونی چه جگر سوزه جدایی!
آخه من تو رو می خواستم ، اون نجیب خوب و پاک
اون صدای مهربون ، نه سکوت سرد خاک
تویی که نگاه پاکت مرهم زخم دلم بود
دیدنت حتی یه لحظه راه حل مشکلم بود
تو که ریشه کردی بـا من ، توی خاک بیقراری
تو که گفتی با جدایی هیچ میونه ای نداری
پس چرا تنهام گذاشتی توی این فصل سیاهی ؟
تو عزیزترینی اما ، یه رفیق نیمه راهی
داغ رفتنت عزیزم خط کشید رو بودن من
رفتی و دیگه چه فایده ؟ ناله و ضجه و شیون ؟
تو سفر کردی به خورشید ، رفتی اونور دقایق
منو جا گذاشتی اینجا ، با دلی خسته و عاشق
نمیخوام بی تو بمونم ، بی تو زندگی حرومه
تو که پیش من نباشـی ، همه چی برام تمومه
عاشق خـسته و تنها ، سر گذاشت رو خاک نمناک
گفت جگر گوشه ی عشقو ، دادمش دست تو ای خاک!
نزاری تنها بمونه ، همدم چشم سیاش باش
شونه کن موهاشو آروم ، شبا قصه گو براش باش
و غروب با اون غرورش نتونست دووم بیاره
پا کشید از آسمون و جاشو داد به یک ستاره
اون جوون داغ دیده ، با دلی شکسته از غم
بوسه زد رو خاک یار و دور شد آهسته و کم ک
ولی چند قدم که دور شد دوباره گریه رو سر داد
روشو بر گردوند و داد زد : به خدا نمیری از یاد...!!!
پاسخ دندان شکن
به نام خداوند مردآفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسنالخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت / ندارم نیازی به لاک، همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیباییام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونهام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بیریا آفرید / جدا از حسادت و بیخشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تک درخت / و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک / من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود / که ای مرد پاکیزه و مهجبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر / و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایشات / نشسته مداوم تو را در کمین
اگر عشقی در این زمانه باشد آن عشق تویی،
اگر یک با وفا در این دنیا باشد آن با وفا تویی.
با بودن تو در قلبم ، این قلب خوشبخت است .
با بودن تو در این دنیا احساس میکنم که عاشقترینم .
اگر یک عشق جاودانه در این دنیا باشد ، آن عشق در قلب من است .
به تو افتخار میکنم ای عشق ، تویی که مظهر پاکترین عشق روی زمینی.
اگر یک عاشق در این دنیا باشد ، آن عاشق واقعی منم زیرا پاکترین عشق در قلبم است.
تو بهترین هدیه از طرف خدا برای منی
اگر این دنیا با آدمهای بی وفایش با قلبم مدارا نکردند ،
تو در میان آنها با محبت و عشقت به من زندگی دوباره دادی ٫
ای تو که سرچشمه محبت و عشقی ٫ اینک که آمدی در قلبم مطمئن باش که برای همیشه خواهی ماند.
و حتی یک لحظه نیز پیشمان نخواهی شد که در قلب منی ،
آنقدر در این قلب ولی عاشقم به تو عشق می ورزم.
تا با تمام وجود معنای عشق را در قلبم حس کنی .
اگر یک دل دیوانه در این دنیا باشد ،
دل من است که دیوانه قلب مهربان تو است.
بشکن سکوت عاشقانه را با فریادت .
فریاد بزن نام مرا که با رعد صدایت هوای دلم بارانی شود.
آنگاه که هوای این دل بارانی شد بیا در زیر بارانش .
حس کن گرمی قطره های باران را در قلبم ، که برای تو می بارد .
تو مقدس ترین عشق در این دنیایی که برای من و قلبمی.
اگر یک با وفا ، یک همدل و همزبان در این دنیا باشد ، تویی که تا ابد در قلبمی
حسین دوست داشتنی هستی...
بارون چشمات
دیشب کنار پنجره به یاد تو ستاره بارون شدم
دوباره توی هوای کوچه به خاطرت خیس از نم بارون شدم
دیشب دوباره چشام هوای چشماتو کرد
دیشب دوباره دلم دلتنگیه دستاتو کرد
دیشب دوباره درو به خاطرت نبستم
دیشب دوباره دلو برای تو شکستم
دیشب که دفتر عشقو ورق می زدم
دوباره اسمتو تو گوشه گوشه اون نوشتم
دیشب دیدم دیگه داره دلم برات تنگ میشه
فاصلمون خیلی وقته که داره پررنگ میشه
اگه دوباره نخوای بیای کنارم
نمی دونم بدون تو تا کی طاقت میارم
اگه باور کنی که دستام بدون تو سرد و زمستونیه
اگه باور کنی که چشام تو حسرتت ابری و بارونیه
شاید باور کنی که دلم هنوز پیش دلت زندونیه
**بی نگاهِ عشق مجنون نیز لیلایی نداشت**
**بی مقدس مریمی دنیا مسیحایی نداشت**
**بی تو ای شوق غزلآلودهیِ شبهای من**
**لحظهای حتی دلم با من همآوایی نداشت**
**آنقدر خوبی که در چشمان تو گم میشوم**
**کاش چشمان تو هم اینقدر زیبایی نداشت!**
**این منم پنهانترین افسانهیِ شبهای تو**
**آنکه در مهتاب باران شوقِ پیدایی نداشت**
**در گریز از خلوت شبهایِ بیپایان خود**
**بی تو اما خوابِ چشمم هیچ لالایی نداشت**
**خواستم تا حرف خود را با غزل معنا کنم**
**زیر بارانِ نگاهت شعر معنایی نداشت**
**پشت دریاها اگر هم بود شهری هاله بود**
**قایقی میساختم آنجا که دریایی نداشت**
**پشت پا میزد ولی هرگز نپرسیدم چرا**
**در پس ناکامیم تقدیر جاپایی نداشت**
**شعرهایم مینوشتم دستهایم خسته بود**
**در شب بارانیات یک قطره خوانایی نداشت**
**ماه شب هم خویش میآراست با تصویرِ ابر**
**صورت مهتابیات هرگز خودآرایی نداشت**
**حرفهای رفتنت اینقدر پنهانی نبود**
**یا اگر هم بود ، حرفی از نمی آیی نداشت**
**عشق اگر دیروز روز از روزگارم محو بود**
**در پسِ امروزها دیروز، فردایی نداشت**
**بی تواما صورت این عشق زیبایی نداشت**
**چشمهایت بس که زیبا بود زیبایی نداشت**
**********************************************************************
جدایی
می خوام که از تو بخونم از نفس های آخرم
اینکه جدا می شم ازت اینکه نمی شه باورم
اینکه اگه بخوای بری چه حالی پیدا می کنم
تو عالم دیوونگی قلبمو پیدا می کنم
اینکه اگه جدا بشیم از دل هم رها بشیم
یه بغض سخت و دیدنی تو خلوت صدا بشیم
اینکه دیگه تو قلب هم جایی برا هم نذاریم
تو لحظه های انتظار رو زخما مرحم نذاریم
اینکه دیگه نگاهمون منتظر هم نباشه
تو سینمون برای هم یه وقتایی غم نباشه
تو غربت فاصله ها جدایی یک بهونه است
بهونه ای برای ما تو تلخی زمونه است
****************************************************************************
خواب قشنگ
چقدر خواب ببینم که مال من شده ای
و شاه بیت غزل های لال من شده ای
چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض
جواب حسرت این چند سال من شده ای
چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟
تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای
چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم
خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای
هنوز نذر شب جمعه های من اینست
که اتفاق بیفتد حلال من شده ای
که اتفاق بیفتد کنارتان هستم
برای وسعت پرواز بال من شده ای
میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق
تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای
مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست
عجیب خواب قشنگی ست مال من شده ای
******************************************************************************
از معلم دینی پرسیدم عشق چیست؟؟ گفت: حرام است
از معلم هندسه پرسیدم عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول محور نقطة قلب جوان میگردد
از معلم تاریخ پرسیدم عشق چیست؟؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان
است !love از معلم زبان پرسیدم عشق چیست؟ گفت:همپای
از معلم ادبیات پرسیدم عشق چیست؟؟ گفت:محبت الهیات است
از معلم علوم پرسیدم عشق چیست؟ گفت:عشق تنها عنصری است که بدون اکسیژن میسوزد
از معلم ریاضی پرسیدم عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها عددی است که هرگز تنها نیست
از معلم فیزیک پرسیدم عشق چیست؟ گفت:تنها آدم ربایی است که قلب جوان را به سوی خود
از معلم انشا پرسیدم عشق چیست؟؟ گفت:تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد
از معلم ورزش پرسیدم عشق چیست؟ گفت: تنها توپی است که هرگز اوت نمی شود
از معلم زبان فارسی پرسیدم عشق چیست؟؟ گفت:عشق تنها کلمه ای است که ماضی و مضارع ندارد
از معلم زیست پرسیدم عشق چیست؟ گفت:عشق تنها میکروبی است که از راه چشم وارد میشود
از معلم شیمی پرسیدم عشق چیست؟؟گفت عشق تنها اسیدی است که درون قلب اثر می گذارد
و اما واقعا عشق چیست....؟
از بچه های وبلاگ خواهشمندم نظر بزارند.
تا با حمایت شما وبلاگ را وسیع ترش
کنیم.پس نظر یادتون نره...
احسـاس با عکـس
تاریخ را کنار بگذار ...
جغرافیـــــــــا مهمتر است
.
.
.
.
.
.
تو کجـــــــایی ؟
تلنگر کوچکی است بــاران
وقتی فراموش میکنیم ؛
آسمان کجاست …
!
روی کره زمین چه چیز میتواند مجلل تر از یک صندلی راحتی، یک کتاب و یک فنجان چای
باشد!
رسیدن آداب دارد.
وقتی رسیدی باید بمانی،
باید بسازی
باید مدام یادت باشد که چه قدر زجر کشیدی تا رسیدی
که آرزویت بوده برسی …
وقتی رسیدی باید حواست باشد
تمام نشوی!
آدم که عاشق شد , گرما نمیفهمد
آدم که عاشق شد , من من ,نمیفهمد
طوفان نمیفهمد , سرما نمیفهمد
چیزی نمیفهمد , اصلا نمیفهمد !
علیرضا آذر
عزیزکم
من که نمرده ام
سفره دلت را باز کن
قول میدهم
اگر برای آوردن خنده روی لبهایت
کاری از دستم برنیامد
چهار زانو بنشینم
و تا آخرین لقمه
غمهایت را نوش جان کنم
چند نخ سیگار هم رویش
سالار ملکی
از آن همه عشق
شماره ایی ماند
یعنی فقط چند عدد!
تازه چند تا صفر هم
میانشان دلبری می کنند!
این را گفتم تا بدانی
نیت کرده ام آنها را برای ابد
پاک کنم از این گوشی !
فقط باید کمی
خودم را
جمع و جور کنم!
البته اگر این
سیم کارت لعنتی
مثل صد بار
قبل!
تو را گوشه ای
قایم نکرده باشد!
خدایا ...
من چیزی نمیبینم
آینده پنهان است
ولی آسوده ام ،
چون تو را می بینم
و تو همه چیز را ...
سادگی را هرجا یافتی ...
همانجا بمان ...
پشیمان نمی شوی ...
رنگش سبز است ...
سرما همه چیز را به هم نزدیک می کند ...
گاهی حرف های تو از دهان من بیرون می آیند ...
گاهی دست های من از جیب های تو ...
روزبه سوهانی
|
|