-
« تو را من چشم در راهم »
شنبه 6 شهریورماه سال 1389 16:06
« تو را من چشم در راهم » نه مثل شعر نیمایی :: شباهنگام و در ماتم ، میان خواب رؤیایی :: نه در شاخ تلاجنها ، نه در یک سایه سنگین :: نه با یک قلب افسرده ، به زیر چرخ مینایی :: تو را من چشم در راهم ، سحر پهلوی نیلوفر :: کنار بَستر شببو ، تو هم از شرق میآیی :: همیشه با خودم هستی ، میان چشم و در سینه :: تو را هر لحظه...
-
مرده شور
شنبه 6 شهریورماه سال 1389 15:35
رفته بودم دیدن اهل قبور عاشقم شد پیرمرد مرده شور پای او شل بود و دندانی نداشت چشمهایش هم کج و نیمه کور روی هر قبری نشستم دیدمش کم کمک آمد جلو آن لندهور گفت هفتاد و دو ساله روز و شب می کنم از توی قبرستان عبور بوده ام اما مجرد تا به حال شاید از روی غرض یا از غرور دیدمت من را پسندیدی تو هم پس در و تخته شود امروز جور سکه...
-
<<کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد>>
جمعه 5 شهریورماه سال 1389 00:17
خبر به دورترین نقطه جهان برسد نخواست اوبه من خسته بی گمان برسد شکنجه بیشتر ازاین پیش چشم خودت <<کسی که سهم توباشد به دیگران برسد>> چه میکنی که اگر او را خواستی یک عمر به راحتی کسی از راه ناگهان برسد رها کند برود از دلت جدا باشد به آنکه دوست تراش داشته!!!به آن برسد رها کنی بروند تا دو پرنده شوند خبر به...
-
الهام
دوشنبه 1 شهریورماه سال 1389 13:09
من ازقصه زندگی ام نمی ترسم من از بی تو بودن به یاد تو زیستن وتنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم. ای الهام زندگیم اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست اکنون که پاهایم توان راه رفتن ندارد برگرد بازهم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده....
-
مناجات نامه طنز
دوشنبه 1 شهریورماه سال 1389 03:28
ای خدای Hard دلمFormat کن***Field من را خالی از برکت مکن Option غم را خدایا On مکن***File اشکم را خدایاRun مکن Delete کن شاخه های غصه را***سردی و افسردگی را.هرسه را Jumper شادی بیا تاSat کنیم***سیستم اندوه را Reset کنیم نام توPassword درهای بهشت***آدرسEmail سایت سرنوشت تا نیفتد Bug در اندیشه مان***تا که ویروسی نگردد...
-
دکتر شریعتی
یکشنبه 31 مردادماه سال 1389 18:24
دکتر شریعتی:هنر تجلی قدرت آفریدگاری انسان در جبران وتزیین و ادامه هستی است.
-
شعر طنز عاشقانه
یکشنبه 31 مردادماه سال 1389 18:10
خوشا به حال اونکه توی محلش***هوای عاشقی زده به کلش کسی که قلبش اتصالی داره***می دونه که عاشقی چه حالی داره بااینکه سخته باز دل نشینه***طپش طپش وای از طپش همینه عاشق شدن شیدایی داره والا***خاطر خواهی رسوایی داره والا وقتی طرف تو کوچه پیدا می شد***توی دلت یه باره غوغا می شد صدای قلبت اونقدر بلنده***که دلبرت می شنوه ومی...
-
دوست داشتن
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 18:41
شب را دوست دارم بخاطر سکوتش سکوت را دوست دارم بخاطر آرامشش آرامش را دوست دارم بخاطر بودنش در تنهایی تنهایی را دوست دارم بخاطر بودنش درعشق عشق رادوست دارم بخاطر دوست داشتنش کاش بودی تا دلم تنها نبودتااسیر غصه فردا نبود کاش بودی تا فقط باورکنی بی تو هرگز زندگی زیبا نبود
-
تقدیم
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 18:24
(تقدیم) تقدیم به تو ای خیال من ای آسمان قلبم ای سرچشمه ی الهام من تقدیم به توای محبوب ترین قلبم تقدیم به توکه یادت از فکر منه عشقت در قلب من ونگاهت همیشه در ذهن من ماندگار وعطر مهربانیت همیشه در وجودم جاریست
-
دختر ترشیده
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 17:37
دختری هستم به سن بیست وسه*** فارغ ازدرس وکلاس ومدرسه*** مدرک فوق دیپلمم کامل نیست در حسابداری*** دارم از خود خانه و جا و مکان*** مرغم و خواهم زبهر خود خروس*** مانده ام در حسرت تاج عروس*** مبل و اسباب و لوازم هر چه هست*** پنکه و سرویس خواب وفرش وتخت*** هست موجود و جهازم کامل است***پول نقد و زنتیا هم شامل است*** هر چه...
-
نظر سنجی
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 16:35
این واسه دختر و پسرایی مینویسم آنچه رامیبینند نظر سنجی در موردش میکنند..... روزگاریست همه عرض بدن میخواهند همه ازدوست فقط چشم ودهن میخواهند دیو هستند ولی مثل پری میپوشند گرگهایی که لباس پدری می پوشند آنچه دیدند به مقیاس نظر میسنجند عشق ها راهمه با دور کمرمیسنجند خوب طبیعتیست که یکروزبه پایان برسد عشق هایی که سر پیچ...
-
صلیب عشق
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 16:14
یکشبی مجنون نمازش راشکست بی وضودر کوچه لیلا نشست گفت یارب ازچه خوارم کرده ای؟ برصلیب عشق دارم کرده ای؟ مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو من نیستم گفت ای دیوانه لیلایت منم در رگت پیدا و پنهانت منم سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم ونشناختی ------------------------------------
-
عشق تلخ (مازیار مقدم)
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 16:01
نیمه شب آواره وبی حس وحال درسرم سودای جامی بی زوال پرسه ای آغاز کردیم در خیال دل بیاد آورد ایام وصال ازجدایی یک دو سالی میگذشت یک دوسال ازعمررفت وبرنگشت دل بیاد آورد اول بار را خاطرات اولین دیدار را آن نظر بازی وآن اسرار را آن دوچشم مست آهووار را همچورازی مبهم وسربسته بود چون من ازتکراراوهم خسته بود آمدوهم آشیان...
-
سلام
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 15:14
با سلام خدمت دوستان عزیزم من اینرا بخاطر دوستی شروع به نوشتن میکنم که درزندگی دوستش داشتم میپرستیدم این وبلاگ بامتن وشعرهای خودم دوستان خود شروع به نوشتن میکنم دوستارشماافشین